جدول جو
جدول جو

معنی چبق لو - جستجوی لغت در جدول جو

چبق لو
(چُ بُ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قرای توابع خرقان است که نصف زراعت آن دیمی و نصف آبی میباشد. در پائین این آبادی امامزاده ای مدفون است بنام امامزاده اسماعیل، که اهالی ده عقیده دارند این امامزاده پسر بلاواسطۀ حضرت امام زین العابدین علیه السلام است و کرامات بسیار از او دیده شده و بهمین مناسبت نیاکان محمدحسین خرقانی که مالک قدیم این قریه بوده اند بقعه ای برای این امامزاده ساخته آب و ملک مخصوص وقف آن کرده اند و فعلاً این محل قربانگاه دهات اطراف است و اهالی دهات از چهار پنج فرسخی سالی دو بار زن و مرد به اینجا می آیند و گوسفند آورده قربانی میکنند’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 212)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چِ بِ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 37هزارگزی خاور مراغه و یک هزارگزی شمال راه ارابه رو مراغه بقره آغاج واقع شده. کوهستانی و هوای آن معتدل وسالم است و 484 تن سکنه دارد آبش از چشمه، محصولش غلات و نخود، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چُ پُ)
دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 686 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، نخود و عدس، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
چاق، فربه، پرگوشت، گوشتالو، چاق و چله، خپله، گرد و قنبلی، چاق و چقل
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
دهی از دهستان به به جبک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو که در 24 هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8 هزارگزی راه ارابه رو محمدآباد واقعاست. کوهستانی و سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’مزرعه ای از توابع بلوک بیضای فارس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 352)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایل اینانلوکه این ایل یکی از ایلات خمسۀ فارس میباشد که از قشقایی ها هستند و محل اقامتشان بیشتر در مشرق و جنوب شرقی ایالت فارس است، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86)
لغت نامه دهخدا
(چُ پُ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ قُ)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 21 هزارگزی شمال باختری قروه و یک هزارگزی شمال راه شوسۀ قروه به سنندج واقعست. جلگه وسردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان، بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ قَ دِ)
دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، واقع در 25هزارگزی شمال باختری سراسکند و 16هزارگزی شوسۀ تبریز به میانه. کوهستانی و معتدل با 155 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چُ بُ)
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 28هزارگزی شمال باختری قره آغاج و ده هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 380 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و نخود، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جاجیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چُ بُ)
دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار که در 48هزارگزی خاور بیجار و 3هزارگزی رود خانه تلوار واقع شده. تپه ماهور و سردسیر است و 280 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ورود خانه محلی، محصولش غلات، لبنیات، انگور و سنجد، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاقالو
تصویر چاقالو
گوشتالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چماق لو
تصویر چماق لو
زورگو و مزاحم، قلدر
فرهنگ فارسی معین
بسیار چاق، فربه گوشتالو، مسمن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تاخت و تاز همه جانبه
فرهنگ گویش مازندرانی